حسینیه بنی فاطمه سلام الله علیها

آذربایجانیهای مقیم تهران

حسینیه بنی فاطمه سلام الله علیها

آذربایجانیهای مقیم تهران

حسینیه بنی فاطمه سلام الله علیها

مائیم وهزاران دل ، بر زلف یکی بستیم
وابستگی ما را بیگانه چه میداند ؟؟؟؟

در صورت تمایل به دریافت آدرس جلسات این هیئت ، خواهشمندیم نام و نام خانوادگی خود را به شماره 02155395354 ارسال فرمایید

نشانی حسینیه :
تهران-خیابان کارگرجنوبی
بالاترازمیدان قزوین
جنب کوچه ژیان پناه(شیبانی)


بسم رب الحسین (ع)

 

قضیه اینگونه نقل شده است که :

 «عالم جلیل ، شیخ محمّد علی شامی که ازجمله علما و محصّلین نجف اشرف است به حقیر فرمود :

«جدّ امّی بلاواسطه من ، جناب آقا سیّد ابراهیم دمشقی ، که نسبش منتهی می شود به سیّد مرتضی علم الهدی و سن شریفش از نود افزون بوده و بسیار شریف و محترم بودند ، سه دختر داشتند و اولاد ذکور نداشتند .

 

 شبی دختر بزرگ ایشان جناب رقیّه بنت الحسین علیهماالسلام را در خواب دیدکه فرمود : به پدرت بگو به والی بگوید میان قبر و لحد من آب افتاده ، و بدن من در اذیّت است ؛ بیاید و قبر و لحد مرا تعمیر کند . دخترش به سیّد عرض کرد ،  وسیّد از ترس اهل تسنّن به خواب ترتیب اثری نداد .

 

شب دوّم ، دختر وسطی سیّد باز همین خواب را دید. به پدرگفت ، و او همچنان ترتیب اثری نداد .

 

 شب سوم ، دخترکوچکتر سیّد همین خواب را دید و به پدر گفت ، ایضاً ترتیب اثری نداد .

 

شب چهارم، خود سیّد ، مخدّره را در خواب دیدکه به طریق عتاب فرمودند : «چرا والی را خبردار نکردی؟!» صبح سیّد نزد والی شام رفت و خوابش را برای والی شام نقل کرد . والی امر کرد علما شام ، از شیعه و سنی ، بروند و غسل کنند و لباسهای نظیف دربرکنند ، آنگاه به دست هرکس قفل درب حرم مقدّس باز شد ، همان کس برود و قبر مقدّس او را نبش کند و جسد مطهّرش را بیرون بیاورد تا قبر مطهّر را تعمیر کنند.

 

بزرگان شیعه و سنّی، در کمال آداب غسل نموده ولباس نظیف در برکردند . قفل به دست هیچ یک مگربه دست مرحوم سیّد ابراهیم باز نشد . بعد هم که به حرم مشرّف شدند ،  هرکس کلنگ برقبر می زد کارگر نمی شد تا آنکه سیّد مزبورکلنگ را گرفت و بر زمین زد و قبر کنده شد . بعد حرم را خلوت کردند و لحد را شکافتند ، دیدند بدن نازنین مخدّره میان لحد قراردارد ، وکفن آن مخدّره مکرّمه صحیح وسالم می باشد ، لکن آب زیادی میان لحدجمع شده است . سیّد بدن شریف مخدّره را از میان لحد بیرون آورده بر روی زانوی خود نهاد و سه روز همین قسم بالای زانوی خود نگه داشت و متّصل گریه می کرد تا آنکه لحد مخدّره را از بنیاد تعمیر کردند . اوقات نماز که می شد سیّد بدن مخدّره را بر بالای شیء نظیفی می گذاشت و نمازمی گزارد .  بعد از فراغ باز بر می داشت و بر زانو می نهاد تاآنکه از تعمیر قبر ولحد فارغ شدند . سیّد بدن مخدّره را دفن کرد و از کرامت این مخدّره در این سه روز سیّد نه محتاج به غذا شد و نه محتاج آب و نه محتاج به تجدید وضو ؛ بعدکه خواست مخدّره را دفن کند سیّد دعاکرد خداوند پسری مسمّی به سیّد مصطفی به اومرحمت فرماید . در پایان ، والی تفصیل ماجرا را به سلطان عبدالحمید عثمانی نوشت ، و او هم تولیت زینبیّه و مرقد شریف رقیّه و مرقد شریف امّ کلثوم و سکینه علیهماالسلام را به سیّد واگذار نمود و فعلاً هم آقای حاج سیّد عبّاس پسر آقا سید مصطفی پسر سیّد ابراهیم سابق الذکر متصدّی تولیت این اماکن شریفه است .»

آیه الله حاج میرزاهاشم خراسانی سپس می گوید : گویا این قضیّه درحدود سنه هزار ودویست و هشتاد اتّفاق افتاده است .»

 

نکته ای که در انتهای این نقل وجود دارد اینکه نویسنده کتاب در سال ۱۳۵۲ قمری فوت شده و اینجریان را مربوط به سال ۱۲۸۰ق می داند که نزدیکی این جریان به زمان مؤلف خود بر اعتبار این قضیه می افزاید. همین جریان در مقتل جامع مقدم نقل شده اما با توضیحات بیشتری از جمله اینکه:

 

«بدن مطهر را دیدند که در پارچۀ سیاهی کفن شده و یک زنجیر کوچکی هم به گردن آن بانو بود، آن سید از شدت گریه غش می کند چون او را به هوش می آورند، قضیه زنجیر را به مردم می گوید و می فرماید: ببینید ظلم بنی امیه را! صدای ضجه و ناله از مردم بلند می شود»

 

 

 

 

تأیید این قضیه از طریق کرامت بی بی حضرت رقیّه سلام الله علیها

 

مرحوم آیت الله سیّدهادی خراسانی نیز درکتاب «معجزات وکرامات» ماجرایی را نقل می کندکه مؤیّد قضیّه فوق است:روی پشت بام خوابیده بودیم که ناگهان مار دست یکی از خویشان ما را گزید. وی مدّتی مداوا کرد ولی سود نبخشید. آخرالامرجوانی به نام «سیّد عبدالامیر» نزد ما آمد و گفت: کجای دست او را مارگزیده است؟ چون محل مار زدگی را به او نشان داد، بلافاصله دستی به آن موضع زد و بکلّی محل درد خوب شد. سپس گفت: من نه دعایی دارم و نه دوایی؛ فقط کرامتی است که ازاجداد ما به ما رسیده است: هرسمّی که از زنبوریا عقرب یا مار باشد اگرآب دهان یاانگشت به آن بگذاریم خوب می شود. جهتش نیزاین است که جدّ ما، درشام موقعی که آب به قبر شریف حضرت رقیّه افتاد جسد حضرت رقیّه سلام الله علیها را سه روز روی دست گرفت تا قبر شریف را تعمیرکردند و از آنجا این اثر در خود و اولادش مانده است.

 

هر دو قضیه در قرون اخیر رخ داده است و اگر اشکال گردد که مستند به خواب بوده است، بله اگر تنها استناد به خواب می بود و مقدمات آن همه حدسی می بود آری اما آنچه مسلم است و در کتب تاریخی ذکر شده است اینکه قبر را می شکافند و می بینند که قبر مطهر از آب پر شده است فلذا خود جریان حسی بوده و دیده شده و نقل به مشاهده شده است و نه صرف یک خواب.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">